1-

تحصيل، تغيير شغل و

2-

حالات دروني شخص در ارتباطند

سبب مي شود از رفتن به ميهمان يها و داشتن رابطه هاي نزديك هراس داشته باشد

3-

ترس از آنكه نتوانيد از عهده مشكلات و حوادثي كه زندگي به همراه دارد برآييد

در اينجا لازم به ذكر است كه برخي تر سها مفيد هستند و انسان را د ر برابر مشكلات و خطرها

هشيار نگاه م يدارند

هستند

مشكل تربيتي است كه از كودكي در فرد ايجاد م يشود و با دو باره آموزش دادن ذهن م يتوان آن

را به عنوان يك واقعيت زندگي به جاي مانعي در برابر زندگي پذيرفت

در واقع ترس است كه ما را در زندگي از حركت كردن به جلو باز م يدارد و بهتر است ترس را

احساس كنيم و به هر تقدير دست به اقدام بزنيم زيرا در آن صورت است كه احساس خوبي خواهيم

داشت و از شر ترس خلاص مي شويم

نهفته اي كه ناشي از احساس درماندگي است

هنوگچ به عالم

نهفته شده است

ب له گفتن يعني اعتماد داشتن به تواناي يهايمان؛ يعني اين كه ما م ي توانيم با تدبير و انديشه و

راهكارهاي مختلف بر تر سهاي خود فائق آييم زيرا وقتي ما دست به عمل م ي زنيم و تصميم

مي گيريم كه بر تر سهاي مان غلبه كنيم، نه تنها تر سمان از بين مي رود بلكه اعتماد به نفس خود

را تا حد زيادي افزايش م يدهيم و احساس خوبي پيدا مي كنيم زيرا به اين مسئله اعتماد پيدا

مي كنيم كه براي مقابله با هر ترسي را هحلي وجود دارد و لازمه آن افزايش اعتماد به نفس است

اگر افراد نزديك و دوستان ما اعتماد به نفس بالايي داشته باشند در آن صورت تأ ثير بسزايي در

افزايش اعتماد به نفس ما و كاهش تر سهاي ما خواهد داشت

براي افزايش اعتماد به نفس بهتر است از توجه به ترس خودداري شود و ذهن را تا جايي كه

مي شود به عاملي غيراز عامل ترس معطوف كرد، چون ذه نهاي بيكار همانند دست هاي بيكار

بي ثمرند

نمي ماند تا به عوامل ترس و عوامل بيهوده فكر كرد

هب راه ديگر براي غلبه برترس مثبت انديشي است زيرا فرد مثبت انديش با اعتماد توانايي هايش بر

ترس هايش غلبه م يكند و با خوشبيني را ههاي مقابله با ترس را پيدا كرده و دست به اقدام م يزند

تلاش هاي مثبت براي غلبه بر ترس كاملاً مؤثرند و م يتوان نتيجه گرفت كه خوشبختي موقعيتي

است كه م يتوان آن را پديد آورد و ب هجاي ترس از غم و شكست م يتوان توقع آن را داشت و براي

مقابله با آن شهامت لازم را كسب كرده و م يتوان آموخت كه زندگي يك مخاطره است؛ مخاطر ه اي

كه بيشتر هراس انگيز است تا آرامش بخش

شادي هاي زندگي را احساس نم يكند و از خوش يهاي آن به چيزي جز حداقل دست نم ييابد

لغ در پايان سخن بايد اين نكته را خاطرنشان ساخت كه به بر ترس و مشكلات زاييده از آن،

مشكلاتي كه توانايي فرد را نابود م يكنند و او را به گريز از واقعيت حياتي خويش وامي دارند، يكي

از ساد هترين مسائل رواني است، به اين شرط كه فرد ترسان، از شهامت و دليري رويارويي با مسائل

برخوردار باشد و آنها را با خردمندي و اعتماد به نفس و تعادل حل كند